عبور پرمخاطره ایران از تقاطع نفت و سیاست
به گزارش وبلاگ بهروز، 29 اسفند 99 روزی است که مردم ایران هفتادمین سالگرد ملی شدن صنعت نفت را جشن می گیرد. روزی که یادآور مقاومت ملت ایران در برابر استعمار انگلیس و تلاش برای مستقل شدن از سلطه خارجی است. اقدامی که می توانست در صورت تداوم، منشا اتفاقات مهمی در تاریخ کشورمان باشد.
به گزارش وبلاگ بهروز، کشف نفت در ایران در 5 خرداد 1287 و از سوی کنسرسیوم دارسی و در منطقه مسجد سلیمان رخ داد و از آن تاریخ تا به امروز 112 سال می گذرد و در کنار همه تاثیرگذاری که این کشف بزرگ به لحاظ اقتصادی برای کشورمان در پی داشت همواره اقتصاد سیاسی نفت در عرصه بین المللی تحت تاثیر مولفه های اجتماعی، تجاری و راهبردی قرار گرفت. قاعده ای که ایران نیز مثل سایر کشورهای جهان از آن بی نصیب نبود. تاریخ نفت در ایران، فراز و نشیب های زیادی را طی کرده است اما در مقطع حساس مرتبط با تحولات سال های 1329 تا 1332 شور و حال دیگری پیدا کرد.
ملی شدن صنعت نفت
بعد از قراردادهای رنگارنگی که با عناوینی چون امتیازنامه دارسی در دوره قاجار و قرارداد 1933 در دوره پهلوی اول میان ایران و شرکت های انگلیسی منعقد شد و عمدتا یک طرفه بود، کم کم زمزمه های مخالفت با این امتیازات در محافل سیاسی و مذهبی به گوش رسید. از دوره چهاردهم مجلس شورای ملی بود که بعضی کنندگان انتقادهایی را پیرامون این موضوع مطرح کردند.
کمی بعد به ویژه در 1325 صدای اعتراضات عمومی از جمله کارگران نفت جنوب بلند شد اما به تحریک شرکت ملی نفت انگلیس و ایران، ماموران نظامی، کارگران اعتصاب کننده را به خاک و خون کشیدند. این اقدام خونین البته باعث کاهش اعتراضات نشد بلکه تشدیدکننده آن بود.
با توجه به افزایش نقدها نسبت به قراردادهای نفت، انگلیسی ها تلاش کردند تا با انعقاد قرارداد جدید و تغییر بعضی مفاد و اعطای بعضی امتیازات محدود، به اعتراضات پایان دهند. نتیجه این اقدام تلاش برای انعقاد قرارداد گس- گلشائیان بود و رزم آرا، نخست وزیر وقت در پی آن بود که به هر طریق ممکن این قرارداد در مجلس به تصویب برسد اما قتل او در 16 اسفند 1329 از سوی خلیل طهماسبی از اعضای جمعیت فداییان اسلام نقطه پایانی بر این ماجرا بود.
فردای همان روز پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت از سوی اعضای کمیسیون مخصوص نفت در مجلس ارائه و در 24 اسفند 1329 به تصویب رسید. مجلس سنا هم این پیشنهاد را در 29 اسفند 1329 تصویب کرد و به صورت قانون درآمد. از آن تاریخ این روز به عنوان روز تاریخی ملی شدن صنعت نفت در حافظه ملت ایران باقی ماند.
کارزار حقوقی ایران و انگلیس
مجادله حقوقی ایران و انگلیس از زمانی شروع شد که در هفتم اردیبهشت 1330 مجلس شورای ملی طرح 9 ماده ای اجرایی ملی شدن صنعت نفت را به اتفاق آرا تصویب کرد. انگلیس دو ماه بعد با استناد به معاهده میان تهران و لندن در 1312 با تنظیم و ارسال شکایتی به دیوان لاهه اعتراض خود را اظهار داشت. دولت مصدق اما با استناد به این که معاهده مذکور، بین المللی نیست شکایت انگلیس را وارد ندانست.
مقامات لندن علاوه بر پیگیری حقوقی تلاش کردند که از ابزار شورای امنیت سازمان ملل برای پیشبرد اهداف خود استفاده کنند اما حضور مقامات ایرانی و استدلال حقوقی و سیاسی دکتر محمد مصدق در نهایت اعضای این شورا را واداشت که با رای موافق اکثریت، موضوع را تا تصمیم گیری دیوان لاهه مسکوت بگذارند.
با پیگیری های حقوقی مصدق، قضات دادگاه لاهه بعد از 12 جلسه شور و مشورت بالاخره در 31 تیر 1331 و با 56 رای موافق در برابر 9 رای مخالف حکم بر عدم صلاحیت دیوان دادگستری در رسیدگی به دادخواست انگلستان دادند.
هنگامه کودتا
در 28 مرداد 1332 دولت ملی محمد مصدق در کودتایی از پیش طراحی شده از سوی انگلیس و آمریکا و به دست اندرکاری عوامل داخلی سقوط کرد. شاید بتوان مهم ترین انگیزه شکل گیری این اتفاق تلخ را در بحران نفت غربی و همچنین مطامع نفتی آنها در ایران و خاورمیانه دانست.
در جریان رویارویی های سیاسی و حقوقی پیرامون این موضوع، انگلیسی ها توانستند آمریکا را متقاعد کنند ملی شدن صنعت نفت و قدرتمند شدن یک دولت ملی زمینه را برای به مخاطره انداختن منافع اقتصادی غرب به ویژه در حوزه نفت فراهم می کند و همچنین این مساله می تواند به عنوان عاملی برای آشوب و حتی انقلاب در کشورهای نفت خیز منطقه باشد.
هراس آمریکا از این موضوع به همکاری آنان با انگلیس انجامید و در نهایت انگلستان و آمریکا در راستا واحد قرار دریافتد و با همیاری محافل صاحب نفوذ و آشوب های خیایانی با هدایتگری اراذل و اوباش بساط کودتای 28 مرداد و سقوط دولت مصدق را فراهم کردند.
مغازله نفتی ایران و آمریکا
بعد از کودتای 28 مرداد 1332 با انعقاد قرارداد جدیدی موسوم به کنسرسیوم، غارت نفت ایران شکل تازه تری به خود گرفت. این رویه باعث افزایش نقش سیاسی و اقتصادی ایالات متحده آمریکا در ایران شد. اوج روابط ایران و آمریکا در دوران پهلوی مربوط به دهه 40 و همزمان با روی کار آمدن نیکسون در آمریکا بود.
درست یک سال بعد از انتخابات آمریکا بود که شاه در 29دی 1348 راهی سفر به واشنگتن شد و نیکسون نیز از او استقبال گرمی کرد. سفری که برای هر دو سود خوبی داشت. در این سفر بود که برای اولین بار شاه پیشنهاد ارسال نفت در ازای دریافت سلاح را با کارگزاران آمریکا در میان گذاشت و این پیشنهاد مورد استقبال طرف مقابل قرار گرفت.
از این رو، در فاصله سفر شاه به آمریکا و سفر مجدد نیکسون به تهران در نهم خرداد 1351، 220 میلیون دلار تجهیزات نظامی در اختیار شاه قرار گرفت .
اسلحه در برابر نفت
براساس آمارهای موجود در سال 1356 بودجه نظامی ایران برابر 40 درصد بودجه کل کشور بود. فرایند خرید سیل آسای اسلحه زمانی شدت قابل توجهی گرفت که در سال 1352 قیمت نفت به حدود 4 برابر افزایش یافت و به دنبال آن عایدات نفتی ایران نیز از 4 میلیارد دلار در سال به رقم 20 میلیارد دلار افزون شد.
در شرایطی که ایران نیازمند توسعه در بخش های صنعتی و کشاورزی بود و افزایش چند برابری نفت می توانست فرصت غیرقابل تکراری را در اختیار ایران قرار دهد تا در جهت بهبود شرایط معیشتی و همچنین افزایش تولید و تقویت بنیه اقتصادی کشور بکوشد اما محمدرضا پهلوی عمدتا در بخش نظامی سخاوتمندانه ولخرجی کرد و این فرصت بدست آمده را در راستا خرید اسلحه سوزاند.
افزایش قیمت نفت و در پی آن، افزایش سریع هزینه های عمومی، شکاف بین عرضه و تقاضا بیشتر شده که نتیجه آن فشارهای تورمی گسترده بر ملت بود. از سوی دیگر دولت پردرآمد با اعمال سیاست درهای باز، واردات را افزایش داد که خود موجب ضربه بیشتری بر تولیدات داخلی به ویژه کشاورزی شد.
زمانی شرایط سخت شد که در 1355 درآمد نفت کاهش پیدا کرد و این مساله ضمن بروز مسائل در حوزه معیشتی زمینه را برای سیل گستردة مهاجرت از روستا به شهر فراهم کرد. نبود امکانات و عدم بسترسازی لازم، بیکاری و فساد را افزایش داد و فقر و حاشیه نشینی و تبعیض شیوع پیدا کرد.
اعتصاب کارکنان صنعت نفت
همزمان با افزایش نارضایتی عمومی و همچنین اوج گیری نهضت انقلابی و اسلامی مردم ایران به ویژه در اواخر سال 57، کم کم زمزمه اعتصاب در حوزه های اداری و اقتصادی پیچید. کارکنان صنعت نفت هم به موج اعتراضات پیوستند. بعد از واقعه 17 شهریور، اعتصابات سراسری کشور را دربرگرفت.
از جمله گروه های معترض کارمندان شرکت نفت بودند. با گسترش و همه گیر شدن اعتصاب در صنعت نفت، موج اعتصاب کارخانجات دولتی و بخش خصوصی، همراه با تظاهرات در تهران و سراسر شهرهای ایران، به تدریج از درخواست های سیاسی و رفاهی، به مخالفت با رژیم سلطنت کشیده شد.
در اثر این اعتصاب، صدور نفت ایران به خارج قطع شد. توقف صادرات نفت ایران به جهان، قطع منبع اصلی درآمد رژیم را موجب شد و مردم نیز تا پیروزی انقلاب در بهمن 57 با وجود مسائل ناشی از کمبود نفت، از این اعتصاب ها حمایت کردند.
چالش نفت در دوران دفاع مقدس
نفتی بودن اقتصاد ایران یکی از محورهای مهم مورد توجه غرب برای مقابله با انقلاب اسلامی بود و به ویژه در خلال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران سعی فراوانی شد که ایران از طریق فلج شدن در زمینه صنعت استخراج و صدور نفت، به زانو درآید. شروع، تداوم و پایان جنگ ایران و عراق به شدت با مسائل نفتی گره خورده بود و با توجه به شرایط نابسامان اقتصادی و سیاسی ایران در سال های اولیه انقلاب، مخالفان جمهوری اسلامی در عرصه بین المللی با نگرشی کاملا سیاسی به نفت ایران توجه می کردند و بازی نفت را به گونه ای پیش می بردند که نهایتا به سقوط انقلاب اسلامی و شکست کشور در جنگ تحمیلی منجر شود.
در سال 1359، عراق با اشغال بندر استراتژیک خرمشهر، محاصره شبه جزیره آبادان و در تیررس قرار دادن شهر اهواز، فشار سنگینی بر کشور وارد می ساخت. از نظر اقتصادی نیز با توجه به وابستگی کشور به درآمدهای نفتی، حمله محدود دشمن به بعضی از مراکز و تأسیسات نفتی، از جمله بزرگ ترین پالایشگاه جهان در آبادان، تولید نفت کشور را به شدت تحت تأثیر قرار داد.
به همین واسطه تولید نفت کشور به میزان بسیاری کاهش یافت. این شرایط البته در سال 61 و همزمان با تغییر جهت راستا جنگ و پیشروی نیروهای ایرانی تغییر پیدا کرد. با توجه به این که تاسیسات نفتی از این پس دور از تیررس نیروهای دشمن قرار دریافتد مشتریان بیشتری متقاضی خرید نفت ایران شدند که افزایش میزان فروش نفت کشور را در پی داشت. تحت تأثیر این تحولات، بازار نفت نیز تا حد بسیاری تقویت شد و در نتیجه افزایش تولید و رشد قیمت ها، درآمدهای کشور از محل فروش نفت به میزان 21 میلیارد دلار در سال های پس از انقلاب رسید.
اعمال سیاست های تحریمی
در پی تنش میان ایران و آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، تحریم نفت به عنوان ابزاری از سوی زمامداران کاخ سفید برای اعمال فشار بیشتر علیه جمهوری اسلامی در نظر گرفته شد. تحریم فروش نفت و ممنوعیت مراودات اقتصادی میان ایران و بسیاری از کشورها در طول چهار دهه از پیروزی انقلاب جزو سیاست های اعلامی ایالات متحده است که در طول دوران فعالیت روسای جمهوری مختلف آمریکا اعم از جمهوری خواه یا دموکرات تکرار شده است.
برای اولین بار این سیاست از سوی جیمی کارتر اتخاذ شد و او روز 22 آبان 1358 دستور توقیف کلیه دارایی های ایران در بانک های آمریکایی و شعبه های خارجی آن را صادر کرد و خرید نفت از ایران را متوقف ساخت. همچنین در آبان 1366 و در دوره ریگان، کنندگان کنگره در واکنش به خریدهای نفت اداره انرژی آمریکا از ایران، لایحه ای به مجلس برده و با تصویب آن واردات نفت از ایران را ممنوع کردند.
در دوره کلینتون هم براساس فرمان اجرایی که صادر شد شرکت های آمریکایی از سرمایه گذاری در بخش نفت و گاز ایران منع شدند. در 1389 کنگره آمریکا قانونی را تصویب کرد که براساس آن رئیس جمهوری آمریکا می توانست شرکت های خارجی را که به ایران بنزین و دیگر فرآورده های نفتی پالایش شده صادر می کنند، مجازات کند.
این فرایند در دوره های بعدی هم ادامه پیدا و در دوره ترامپ با اعمال فشار فزاینده و با هدف به صفر رساندن میزان صادرات ایران، تقابل با ایران را در راستای قرار داد که به زعم کاخ سفید، زمینه برای اعمال فشار همه جانبه و حداکثری تا مرحله فروپاشی نظام فراهم شود. جنگ طلبان آمریکایی گمان می کردند این سیاست در نهایت در قبال ایران به پیروزی خواهد رسید اما تحولات جاری نشان داد این پروژه هم مثل سایر سیاست های شکست خورده دولتمردان آمریکایی به اذعان غربی ها ناکام مانده است.
جمهوری اسلامی ایران توانست با در پیش دریافت سیاست مقاومت و تلاش در جهت کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی و همچنین اندیشیدن راهکارهایی برای دور زدن تحریم باعث شکست پروژه های آمریکایی شود.
تحریم های آمریکا در 4 دهه گذشته و افزایش بی سابقه این تحریم ها در دوره ترامپ این فرصت را ایجاد کرده تا جمهوری اسلامی ایران تا حدود زیادی به یکی از اهداف اصلی خود که قطع وابستگی بودجه به نفت بوده دست یابد و در سال های گذشته با توجه به کاهش شدید فروش نفت، بودجه کشور کمترین وابستگی به نفت را تجربه کرده است و این فرایندی است که باید در سال های آینده نیز تداوم یابد.
تأکید مکرر رهبر انقلاب بر قطع وابستگی بودجه به نفت
پیشگام سیاست گذاری ایران درزمینه کاهش وابستگی به نفت، رهبر معظم انقلاب اسلامی است که از اوایل دهه70 که قیمت نفت بالابود و کسی هم تصور تحریم نفت یا تنزل قیمت آن را نمی کرد،برضرورت قطع وابستگی اقتصاد ایران به درآمدهای نفتی تأکید کردند. سال1373 رهبر معظم انقلاب بر ضرورت قطع وابستگی اقتصاد ایران به نفت به علت آن که قیمت گذاری آن در اختیار تولیدکنندگان نیست، تأکید کردند.
ایشان در 13اردیبهشت1373 در سخنانی فرمودند: آرزوی واقعی من- که البته ممکن است به این زودی ها قابل تحقق نباشد- این است که ما در چاه های نفت را ببندیم و اقتصاد خود را بر اساس کالاها و محصولات غیرنفتی بنیاد نهیم.
یعنی فرض کنیم این کشور، کالایی به نام نفت ندارد. البته این کار ممکن است در این سال ها و به این زودی ها عملی نباشد... اما روزی باید این کار بشود و آن روز، روزی است که ملت ایران بدون این که سرمایه های خود را مفت و مجانی به دست کسانی بدهد که باکمال خباثت از ثروت ملی کشورها استفاده می کنند با تکیه بر امکانات ذاتی، روی پای خودش بایستد.
ایشان در فروردین1375 هم تأکید کردند: ما باید کاری کنیم که ملت و دولت ایران، وابسته به نفت خود نباشند، چون متاسفانه امروز در جهان نفت به سیاست های بین المللی، کمپانی ها و غارتگران بزرگ و جهان خواران و مستکبران وابسته است.
در حقیقت، نفت در مشت آنهاست. هرگاه بخواهند قیمتش را پایین می آورند، تولید را کم یا زیاد می کنند، یکی را از دور خارج یا وارد دور می کنند! نفت مال ماست اما سیاستش در دست دیگران است! چنین سرمایه ای مایه دردسر است. در شهریور94، رهبر انقلاب بار دیگر بر ضرورت قطع وابستگی به نفت تأکید کردند:ما واقعا بایستی به فکر بیفتیم؛ برای نفت باید جایگزین [قرارداد]. می بینید نفت چه وضعی پیداکرده!
یک اشاره قدرت ها و عناصر خبیث منطقه با همدیگر، موجب می شود نفت ناگهان از صد دلار بیاید به 40دلار! ...نفت مال ماست، [اما] هم اختیارش دست دیگران است، هم درآمد بیشترش مال دیگران است.ایشان در خرداد سال گذشته نیز در این زمینه تأکید کردند: بند ناف بودجه و اقتصاد کشور را از نفت خام و فروش نفت خام و تجارت نفت خام بایستی ببریم؛ این یکی از مسائل اصلی ماست.
توطئه های آمریکا و عربستان علیه ایران
در سال های گذشته، آمریکا و عربستان سعودی بارها از اهرم نفت به عنوان سلاحی برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران استفاده کرده اند و سعودی ها در چند نوبت با راه انداختن جنگ کاهش قیمت نفت و ارائه تخفیف های ویژه به مشتریان نفتی، شائبه تبانی ریاض با واشنگتن به منظور پایین نگاه داشتن قیمت جهانی نفت را تقویت کرده اند.
کارشناسان بازار جهانی انرژی اعتقاد دارند مهم ترین دلیل تبانی نفت عربستان سعودی و آمریکا برای پایین نگاه داشتن قیمت نفت، ضربه زدن به اقتصاد کشورهایی همچون ایران، روسیه و ونزوئلاست و به عبارت دیگر این دو کشور سعی کرده اند در کنار تحریم های بین المللی از توطئه کاهش قیمت نفت هم علیه رقیبان خود استفاده کنند.
از سوی دیگر آمریکا در سال های اخیر تولید نفت خود را گسترش داده و با اعمال تحریم های نفتی علیه جمهوری اسلامی ایران با یک تیر، دونشان زده است. از یک سو آمریکایی ها تلاش کرده اند با استفاده از تحریم نفت، اقتصاد ایران را دچار تلاطم کنند و فشار مضاعفی بر مردم ایران بیاورند و از سوی دیگر با حذف نفت ایران از بازار جهانی، این فضا را با نفت تولیدی آمریکا پر کنند.
منبع: روزنامه وبلاگ بهروز / فتاح غلامی
منبع: جام جم آنلاین