10 پرسش بی پاسخ انیمیشن های داستان اسباب بازی
به گزارش وبلاگ بهروز، داستان اسباب بازی (Toy Story) اولین انیمیشن بلند و سه بعدی پیکسار هنوز هم برترین و محبوب ترین فرنچایز این استودیو به شمار میرود. سری فیلم های داستان اسباب بازی همیشه یکی از دوست داشتنی ترین محصولات تاریخ سینما باقی خواهد ماند و هیچ چیزی نمی تواند در محبوبیتش خدشه ای وارد کند. این فرنچایز با چهار فیلم سینمایی، انبوهی از فیلم های کوتاه تلویزیونی و اسباب بازی ها و محصولات مرتبط، همیشه جایگاهی ویژه در بین سینمادوستان داشته است.
امروز فرنچایز داستان اسباب بازی محبوب تر از همواره است و خیلی ها منتظر تماشای لایت یر (Lightyear) هستند، فیلمی که درباره شخصیت باز لایت یر ساخته شده است (البته نه درباره اسباب بازی باز لایت یر، بلکه درباره شخصیتی که مثلا در جهانی داستان اسباب بازی، ابرقهرمان معروفی است و آدمک هایش را ساخته اند که یکی از همین آدمک ها بازِ معروف خودمان بوده). با این حال پرسش های بی پاسخ زیادی درباره داستان و شخصیت های داستان اسباب بازی وجود دارد، پرسش هایی که بعد از چهار فیلم هنوز به جای مانده. از سرنوشت اسباب بازی های محبوبمان گرفته تا دلیل اصلی هوشمند و زنده بودن آن ها، همگی پرسش های بی جوابی است که احتمالا فکر خیلی ها را به خودش مشغول نموده است.
1. اندی حالا چه می نماید؟
شخصیت انسانی که مهم ترین نقش را در تمام فیلم های داستان اسباب بازی ایفا کرد، اندی دیویس صاحب اسباب بازی ها بود، البته تا قبل از قسمت چهارم. اندی که در فیلم اول پسربچه ای شیطان بود، در ابتدای قسمت سوم داستان اسباب بازی 17 ساله می شد و می خواست به دانشگاه برود. اندی در سرانجام، اسباب بازی هایش محبوبش را به دختربچه همسایه شان بانی می داد، چون حس می کرد این دختربچه قدر دوستان قدیمی اش را می داند. اندی بالاخره با دو یار همیشگی اش وودی و باز خداحافظی می کرد و در پی زندگی خودش می رفت.
بعد از آن، اندی را فقط در فلاش بک هایی از داستان اسباب بازی 4 دیدیم. دیگر تا به اینجا اشاره ای به شرایط اندی نشده است و کسی نمی داند در دانشگاه چه می نماید. با توجه به اینکه اندی نقشی حیاتی و مهم در سه قسمت اصلی مجموعه داشت، غیبتش در قسمت چهارم و فیلم های کوتاهی که ساخته اند حس می شود و شاید خیلی ها برایشان سؤال باشد که او بعد از ماجراهای قسمت سوم، چه می نماید.
2. باز لایت یر از کجا می دانست که باید در حضور انسان ها مثل بقیه اسباب بازی ها بی حرکت شود؟
باز لایت یر در اولین قسمت داستان اسباب بازی عمیقا اعتقاد داشت که یک فضانورد واقعی است و در یک سیاره عجیب فرود آمده است. او سپس طی ماجراهای پر پیچ و خمی، به این درک می رسید که تنها یک اسباب بازی است. با این وجود، باز لایت یر هرگاه انسانی نزدیکشان می آمد، مثل دیگر اسباب بازی ها خودش را بی حرکت می کرد و به نظر می رسید از ماهیت خودش مطلع است.
اینکه باز لایت یر هم تا پیش از رسیدن به واقعیت، در حضور انسان ها فوری بی حرکت می شد، احتمالا نشان از یک غریزه ذاتی در درون اسباب بازی ها دارد. شاید اسبا ب بازی ها ناخودمطلع این قابلیت را در خودشان دارند تا زنده بودنشان از جامعه انسانی مخفی بماند. پیت داکتر، از نویسندگان و انیماتورهای داستان اسباب بازی سال ها بعد درباره این ابهام صحبت کرد و گفت که هنگام ساخت قسمت اول، بحث هایی در این مورد داشته اند، اما به نظرشان رسیده که برای کسی اهمیت زیادی نخواهد داشت و برای همین سعی نکردند شرحی درباره آن در فیلم بگنجانند.
3. وودی چگونه به دست اندی رسید؟
وقتی در اولین قسمت داستان اسباب بازی با وودی آشنا شدیم، او شبیه یک عروسک کابوی معمولی نبود و امکانات و قابلیت های جالبی داشت. درباره گذشته این اسباب بازی چیز زیادی نمی دانستیم، تا اینکه قسمت دومش را ساختند و متوجه شدیم که وودی در واقع یک اسباب بازی نادر و مخصوص کلکسیونرها است که بر اساس یک سریال تلویزیونی محبوب و قدیمی مربوط به دهه 50 میلادی ساخته شده.
با تعیین شدن گذشته و عقبه وودی، این پرسش در فکر طرفداران داستان اسباب بازی مطرح شد که اندی در ابتدا چگونه چنین اسباب بازی نادر و پرارزشی را به دست آورد؟ به ویژه که خود اندی هم از ارزش و جایگاه وودی خبر نداشت. در قسمت دوم اشاره می شد که وودی از نسلی به نسل دیگر دست به دست شده تا به اندی رسیده است، اما جزئیات بیشتری درباره آن گفته نمی شد. خود وودی هم خاطره ای از گذشته خودش تا پیش از رسیدن دست اندی ندارد و حتی وقتی با استینکی پیت و جسی آشنا می شود و به گذشته اش پی می برد، تعجب می نماید. آیا ممکن است وودی گذشته مرموزی داشته باشد که حالا از خاطرش محو شده؟
4. بعد از رو در رویی وودی و اسباب بازی ها با سید، چه بر سر او آمد؟
سید فیلیپس، همسایه خشن اندی که رفتار نامناسبی با اسباب بازی هایش داشت و آن ها را قطعه قطعه و شکنه می کرد، اولین شخصیت منفی و ضدقهرمان داستان اسباب بازی بود. این پسربچه بیش فعال آزمایش های عجیب و ترسناکی روی اسباب بازی ها پیاده می کرد و از آن ها موجوداتی شبیه هیولای فرانکنشتاین می ساخت. سید در نهایت سزای این رفتارش را می دید و وودی مقابل او زنده می شد تا حسابی بترساندش، و به او هشدار دهد که دیگر بلایی سر اسباب بازی ها نیاورد.
رو در رویی شوکه نماینده وودی با سید (با همراهی تمام اسباب بازی هایی که او از ریخت انداخته بود) به وضوح تأثیر روانی عمیقی روی این پسربچه گذاشت. با این حال هنوز هم نمی دانیم که سید بعد از وقایع قسمت اول، چه واکنشی نشان داده است. آیا او به خودش اطمینان خاطر داده که همه چیز در تصوراتش گذشته بود؟ آیا این اتفاق چنان زخم روحی شدیدی رویش گذاشته که احتیاج به سال ها روان درمانی داشته؟
در قسمت سوم، سید حضور بسیاری کوتاهی دارد و می بینیم که به جمع آوری زباله مشغول شده است و کامیون های حمل زباله را می راند. پس محتمل است که مشکل روانی جدی و حادی برایش به وجود نیامده باشد.
5. چه بر سر پدر اندی آمده؟
در سه فیلم اول داستان اسباب بازی، وودی و رفقایش تحت حمایت و مالکیت خانواده دیویس هستند: اندی، خواهر کوچکش اقتصادی و مادرشان. شخصیت غایب و مرموزی که در این سه قسمت اشاره ای هم به او نشده، پدر اندی است. تعیین نیست آیا پدر اندی پیش از آغاز وقایع داستان فوت شده، یا پدر و مادرش از هم طلاق گرفته اند یا اینکه اصلا ازدواج ننموده اند. هیچ جزئیات تعیینی درباره گذشته خانواده دیویس نمی دانیم.
یکی از نظریه های محبوبی که مدت ها بین طرفداران داستان اسبا بازی می چرخید، این بود که پدر اندی سال ها پیش از جهان رفته است و عروسک وودی را (که از دارایی های عزیز خودش در دوران کودکی بوده) برای او به ارث گذاشته. جو رنفت از نویسندگان فقید پیکسار پیش از اینکه سال 2005 از جهان برود، این داستان تراژیک را برای یکی از مشاورین فیلم تعریف کرد. اما اندرو استانتون (از نویسندگان داستان اسباب بازی) این نظریه را رد کرد و به این ترتیب سرنوشت پدر اندی همچنان به شکل یک راز باقی ماند.
6. چه چیزهایی یک اسباب بازی را زنده و هوشمند می نماید؟
در قسمت چهارم داستان اسباب بازی با یک اسباب بازی تازه به نام فورکی آشنا می شویم، یک اسباب بازی من در آوردی که بانی آن را به عنوان کاردستی مهد کودکش درست می نماید. بانی با فورکی بازی می نماید و مدتی نمی گذرد که فورکی جان می گیرد و از اینکه زنده است و تکان می خورد به وحشت می افتد و دچار بحران های زیستی عمیقی می شود. این شرایط فکری و روانی فورکی پرسش های عمیقی را درباره جهانی داستان اسباب بازی مطرح می نماید. برای اینکه یک جسم یا اسباب بازی مثل وودی زنده و هوشمند شود، چه چیزهایی لازم دارد؟
تا پیش از معرفی فورکی، همه حدسمان این بود که هر اسباب بازی و آدمک و عروسکی توانایی هوشمند بودن را دارد. از عروسک های شبیه آدم گرفته تا ماشین ها و حتی چراغ های مطالعه. اما در قسمت چهارم متوجه می شویم که حتی یک چنگال پلاستیکی یکبار مصرف هم توانایی زنده شدن دارد، اگر به آن شخصیت و هویت ببخشید و به آن عشق بورزید و با آن بازی کنید. نکته جالبتر اینجاست که فورکی از ماهیت خودش مطلع است و مدام می گوید که تکه ای زباله بیش نیست و باید به جای اصلی اش که سطل زباله است برشود.
7. چرا عروسک های بنسون نمی توانند حرف بزنند؟
عروسک های بنسون ترسناک ترین اسباب بازی هایی هستند که تا کنون در سری انیمیشن های داستان اسباب بازی دیده ایم. ارتشی کوچک از عروسک های مخصوص شکم گویی (از همان عروسک هایی که فک متحرک دارند و در اجراهای نمایشی، یک عروسک گردان به شکلی به جایشان صحبت می نماید که حرکت لب خودش به چشم نیاید و همه فکر نمایند عروسک خودش صحبت می نماید) که در قسمت چهارم مجموعه معرفی شدند و خیلی ها را به وحشت انداختند.
این عروسک ها بر خلاف بقیه اسباب بازی هایی که در فرنچایز دیده ایم، توانایی تکلم ندارند و همه کارهایشان را در سکوت انجام می دهند و از دستورات پیروی می نمایند. این ویژگی در مقابل چیزهایی قرار می گیرد که تا به حال از اسباب بازی های این جهان می دانستیم. خیلی از اسباب بازی ها حتی بدون اینکه جعبه صدایی برایشان تعبیه شده باشد، می توانستند حرف بزنند. مثل بو پیپ یا مردهای ارتشی پلاستیکی.
این سکوت عروسک های بنسون باعث شده است تا ترسناک تر و عجیب تر به نظر برسند. اما منطق این اتفاق در فیلم شرح داده نشده. محتمل است رئیسشان گبی (که عروسکی به شدت حسود است) به آن ها دستور داده باشد که صحبت ننمایند، شاید هم سکوت آن ها به ماهیتشان باز می شود، اینکه این عروسک ها را برای نمایش های مخصوص شکم گویی طراحی نموده اند تا عروسک گردان ها به جایشان صحبت نمایند، و برای همین خودشان صدایی ندارند.
8. آیا همه اسباب بازی ها در ابتدا فکر می نمایند موجودات واقعی هستند؟
داستان قسمت اول، حول باز لایت یر و درک او از واقعیت و اینکه یک اسباب بازی است می چرخید. باز طی ماجراهای پر پیچ و خمی بالاخره متوجه می شد که یک آدم فضایی واقعی نیست و تنها عروسک و آدمکی برای بازی بچه هاست. در قسمت دوم داستان اسباب بازی با بخش تازه ای از این ایده روبرو می شدیم. در آنجا انبوهی از اسباب بازی های باز لایت یر را می دیدیم که درون جعبه قرار دارند و وقتی یکی از آن ها از جعبه اش بیرون می آمد، مثل باز لایت یر خودمان در قسمت اول گمان می کرد یک آدم فضایی واقعی است. آیا این یعنی تمام اسباب بازی ها در ابتدا توهم واقعی بودن دارند و بعد متوجه قضیه می شوند؟ یا فقط محصولات سری باز لایت یر اینگونه اند؟
در قسمت چهارم داستان اسباب بازی با جنبه تازه ای از ماهیت و ذات اسباب بازی ها آشنا می شویم و به وسیله کاراکتر فورکی به درک تازه ای از هوشمندی آن ها می رسیم. فورکی یک چنگال پلاستیکی ساده است که با خلاقیت یک دختربچه شکل و شمایل یک عروسک و اسباب بازی را به خودش می گیرد و زنده می شود. پس یعنی برای زنده شدن اسباب بازی ها احتیاجی به فراوری آن ها در کارخانه های حرفه ای نیست.
9. چه چیزی دوک کابوم را به این روز انداخت؟
یکی از شخصیت های تازه و مهم قسمت چهارم، آدمک دوک کابوم با صداپیشگی کیانو ریوز بود. در جریان این قسمت، تعیین می شد که دوک آدمک یک موتورسوار بی باک است که دهه 70 میلادی در کانادا محبوب بوده و حالا دهه هاست مثل یک تبعیدی زندگی می نماید.
دوک کابوم همواره سرخوش و سرزنده به نظر می رسد، ولی گذشته ای تراژیک و تلخ دارد و به خاطر ضربه ای روحی که خورده، نمی تواند مثل گذشته به اجرای حرکات نمایشی با موتور بپردازد. دوک می گوید که صاحب اصلی اش بعد از اینکه متوجه شده او نمی تواند حرکات نمایشی بزرگی را که در تبلیغات تلویزیونی نشان می دادند اجرا کند، او را رها نموده است.
گویا کیانو ریوز نسبت به این کاراکتر حسابی کنجکاو بوده و دلش می خواسته درباره گذشته اش بیشتر بداند، برای همین نویسنده های قسمت چهارم تصمیم گرفتند عمق بیشتری به آن ببخشند. البته ضربه روحی دوک فراتر از صاحب اصلی اش است. او هر بار دچار اضطراب و دلهره می شود، خشکش می زند. با اینکه ممکن است این هم بخشی از همان جریان رها شدن به وسیله صاحبش باشد، اما به نظر می رسد دوک تجربیات تلخ و تکان دهنده دیگری را هم طی این سال ها از سر گذرانده باشد.
10. رابطه وودی و بو پیپ به کجا خواهد رسید؟
وودی همواره معتقد بود که اصلی ترین هدف یک اسباب بازی، سرگرم کردن صاحبش است، این عقیده بخش مهم و بزرگی از شخصیت وودی به حساب می آمد، تا اینکه به قسمت چهارم رسیدیم. صاحب تازه بانی، به نظر می رسد احتیاج چندانی به وودی ندارد و بیشتر سراغ بقیه اسباب بازی هایش می رود. برای همین، وودی در نهایت بانی را رها می نماید و تصمیم می گیرد در کنار بو پیپ، دوک، داک و بانی و گیگل زندگی آزاد و بی صاحبی را تجربه کند. یک زندگی رها که آینده ای هیجان انگیزی و ناتعیین دارد.
باز و بقیه اسباب بازی ها با بانی می مانند و از وودی جدا می شوند و نمی دانیم وودی در زندگی تازه اش پیروز خواهد بود یا نه. پیکسار تأیید نموده است که احتمال ساخت قسمت پنجم غیرممکن نیست و شاید از شرایط وودی باخبر شویم.
منبع: Looper
منبع: دیجیکالا مگ